برای شروع

بعد از یک سال دوباره می خوام شروع کنم به نوشتن. قبلا چند تا تجربه کج و کوله داشتم از وبلاگ نویسی (حالا قراره این چی باشه مثلا!) و یه مدت اصلا دستم به نوشتن نمی رفت. امتحان دکترا و این که اینا سابقه اینترنتی افراد رو نگاه می کنن بهانه بود. نمی تونستم بنویسم. نمی دونم هم چه مرگم بود. رسما مخم هنگ می کرد وقتی می خواستم فکرمو تایپ کنم. شاید به خاطر این که شرایط مملکت خیلی دیگه قاراش میش بود. نمی دونم.
خلاصه تصمیم گرفتم به این که دوباره بنویسم. درباره چی بنویسم هم خودش سوالی بود. خب می تونستم روند های قبلیم رو ادامه بدم که به دلم ننشست. این شد که تصمیم گرفتم آت آشغال هایی که در دو سال اخیر از رشته دانشگاهیم (اقتصاد) یاد گرفتم حتما بخشی از نوشته هام رو داشته باشه. موضوعات زندگی روزمره مثل درس، تحصیل، کار، رفیق، سیاست، ورزش، معشوق، کتاب، فیلم، موزیک و غیره هم که جزئی جدایی ناپذیر از هر آدمی* هستن. اینه که تصمیم گرفتم اقتصاد رو ضمیمه اینا و حتی باهاشون قاطی کنم و دوباره وارد این دنیای وبلاگ نویسی بشم. لحن نوشته (ادب و اینا یا بی ادبی) و نوع نوشته (طنز، جدی) باید با موضوع دربیاد و هیچ ایده ای هم ندارم که چی قراره بشه. خلاصه همونطور که گوسفندی رفتم، گوسفندی هم اومدم و تا ببینم چی میشه دیگه.
* آدم های ایدئولوژیک الان کلی می خوان اظهار فضل کنن که اینا آیا جزئی از آدم هستن یا نه و یا تفاوت انسان و آدم چیه. من اینجا اعلام می کنم که انسان و آدم و حیوان ناطق و اینا همشون یه مزخرفن و همین بنده و شما منظوره. حالا دیگه تو دین شما، آدما با یه تابع مطلوبیتی** که خدا توعرشش داره رتبه بندی میشن، بنده کاری ندارم.
** در مورد تابع مطلوبیت بعدا توضیح می دم چون فکر کنم باهاش زیاد کار داشته باشم و خیلی ها نمی دونن چیه یا درست نمی دونن چیه (چقدر لذت بخشه که آدم از بالا وارد شه!).

Leave a comment